هیــچ چیــز دلنشیــن تـر از ایـن نیستـــ کــه مــدام نامــت را صــدا بزنــم بـا یـک علامــت ســؤال “؟” و تــو بـا حوصلــه جــواب بدهــی جـــــــون ِدلــــــم !؟
عشق بيداد من باختن يعني لحظه عشق جان سرزمين يعني يعني زندگي پاک عشق ليلي و قمار من مجنون در عشق يعني ... شدن ساختن عشق دل يعني كلبه وامق و يعني عذرا عشق شدن من عشق فرداي يعني كودك مسجد يعني الاقصي عشق من عشق آميختن افروختن يعني به هم عشق سوختن چشمهاي يكجا يعني كردن پر ز و غم دردهاي گريه خون/ درد بيشمار عشق من يعني الاسرار كلبه مخزن
میدانمــ اینــک کجا هستمـــ همانجایـے کهـ همیشهـ آرزویش را داشتمــ همانجایے را کهـ انتظارش را میکشیدمــ و هر زمان خوابش را میدیدمــ آن خواب برایم یک رویاے شیرین بود در آغوش عشق بے خیال همهــ چیز
باش آري فقط باش بودنت کافيست که بودنت جانشين همه ي نبودنهاست موسيقي وار بر تنم نشسته اي و عاشقانه ترين اميدها را بر اندام مرده ام نشانده اي و با شکوه ترين احساس را
در من وجودآورده اي و با عشق، حجمهاي خالي تنهايي ام را که به وسعت دنياست، پر کرده اي اي عاشقانه ترين اسطوره و اي صادقانه ترين حادثه به وسعت تمام عشق و نه کمتر مي ستايمت
همسرم ؛ ای که در تاروپود وجودم و در جای جای قلبم حضورت همیشه احساس می شود . تو که گرمی بخش زندگی ام هستی ، همیشه دوستت می دارم . روزت مبارک . ________________@@@@@_______
مگر یادت میگذارد که آرام باشم؟ مگر خاطره هایت میگذارند که بی تو زندگی کنم؟ محال است بی تو بودن ، خیال است با تو پر کشیدن... مگر یادت میگذارد که فراموشت کنم کاش اینجا همان آغاز بود ، کاش هیچ آغازی پایان نداشت گرمای تنت بر روی تنم نشسته، جای بوسه هایت بر روی گونه ام مانده از وقتی رفتی صدها بار توبه کردم ، اما باز هم هوس آغوش گرمت را کردم من عاشق، محکوم به تنهایی ام ! مگر عشقت میگذارد که بی خیالت شوم؟ مگر تو میگذاری.... شب شد و اشکهایم بیشتر ، دلم هوای تو را کرده ، باز هم میگویم با همین چشمهای تر: برگرد که دلم گرفته ، کجایی که یک عالمه دلتنگی در قلبم نهفته ! مگر میشود بی نفس زندگی کرد، ای که تو هستی نفس در سینه ام! مگر میشود بی عشق زندگی کرد، ای که تو هستی تمام زندگی ام! مگر میشود بی یار زندگی کرد؟ ای که تو هستی تمام هستی ام! مگر میشود بی تو زندگی کرد ؟ نه من حتی نمیتوانم فعل نتوانستن را در هوای بی تو بودن صرف کنم! مجرمی نیستم که اسیر تنهایی شوم ، فراری میشوم ، باز هم در به در این دنیا و یک دیوانه ی زنجیری میشوم ، تا در این حال و هوای جنونم تو را پیدا کنم.... مگر بی تو بودن میگذارد که خوشحال باشم؟ آب خوشی نیست که بی تو از گلویم پایین رود، هر چه شود محال است عشق تو از قلبم بیرون رود!
دوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارمدوستتدارم دوستت دارم هدیه جونم
دلـــــم براے تــو کــه نه, ولـــے َبرای روزهــا ی باهمـــ بودنمـان تَنـگـــ شده .
بگذار برای آخرین بار گرمی دستت را حس کنم و مرا ببوس تا با هر بوسه ات به آسمان پرواز کنم نگاهم کن و التماسم را در چشمانم بخوان قلبم به پایت افتاده است نرو لرزش دستانم و سستی قدمهایم را نظاره کن تنها تو را می خواهم بگذار دوباره در نگاهت غرق شوم و بگذار دوباره در آغوشت بخوابم آروم
توچشمه من،خیره شدیگرفتی دستای منو اجازه دادی حس کنملذت عاشق شدنو گفتی دوست دارمومنپیشه چشات فدا شدم گفتی که حرفه دلتونگو به هیچکی جزخودم آرومه جونه من شدینشستی توی لحظه هام ببین چه کردی با دلمکه من فقط تورو میخوام نگاهه نازت واسه منیه دلخوشی یه نعمته بمون کنارم تاابد باتوخیالم راحته دلدادگی خوبه ولیاگه بهونش توباشی تومهربونی گله منبایدبگم آخرشی آرومه جونه من شدینشستی توی لحظه هام ببین چه کردی با دلمکه من فقط تورو میخوام
عشق آواز قشنگی ست که خدا می داند سرنوشتی که مرا با تو به خود می خواند گرچه از خویش گریزم به تو نزدیک شوم گوش کن قلب من از دور تو را می خواند *عاشـــــــــــقتم*
♥سجادمـــــ♥ ♥ای عمر دوباره منـــــــ♥ ♥نازنینم از اخرین دیدارمان روز ها میگذرد♥ ♥و من همچنان در انتظار دیدار دوباره تو هستمـــــــ♥ ♥همچنان روز های دلتنگی را سپری میکنم♥ ♥و در انتظار دیدار دوباره تو ام♥ ♥دوستت دارم♥ ♥عشقم♥
خیلی وقته دلم میخواد بگم دوست دارم
با تموم بی صدایی , تو غروب آشنایی
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بشنوید از من فقط یک بوسه است بوسه یعنی وصل جانها از دو لب
♥♥♥ وقتی کسی رو دوس داری،حاضری جون فداش کنی♥♥♥
تحمل کردن قشنگه
نام : بیگانه شهرت : سرگردان سن : خزان نام مادر : ربیع نام پدر : سلطان غم شماره شناسنامه : 1_1_1 متولد : شهرستان عشق شغل : خطا کردن به دنیای پوچ جرم : به دنیا امدن محکومیت : زندگی کردن صدایم : سکوت حریم : غم مقصد : چهار راه اخرت مکان : قبرستان ساکن : شهر غم خیابان مرگ کوچه ماتم پلاک ستم محل زندگی : غم اباد رای نهایی دادگاه : متهم عاشق است اعدامش کنید
***عشق*** ******عشق****** **********عشق********** ************عشق************* **************عشق*************** ******************** * ********************** ********************************************* شبـــها که بـــــی تـــو پلــــــک غــــزل بســــــته میشـــــود از لــــحظه های بــی تو دلـــم خســـته میشــــــود بــاور نـــمیکـــند دل مـــغرور و ســـــاکتــــم هرلحظه بیشتر به تو وابسته میشود ******************* وقتـــــی تـــــو بـــا منــــــی احســــاس بـــودنـــــم فریـــاد مـــیشـــود اندوه میــرود شادی به جای ان جــــا تــــازه میـــکنـــــد وقتــــــــی تو بـــــا منـــــــــــی شــــــادم بـــــــه رنــــــــــــگ کـــــــــــوه ســـــــــــــبزم به رنــــــــــــــگ دشــــــــــــــــت *************************** ********************** *************** ******** *** *
بفهمد کـــہ درد داری بفهمد کـــہ دلت برای چيزهای کوچکش تنگ شده است بفهمد کـــہ دِلت برای قَدم زدن زيرِ باران... برای بوسیدنش... هميشه بايد کسی باشد هميشه...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را تماشا می کرد ... آن شب که شب پره ها عاشــقـــانه تر نــــور را می جســـتند ... و اتاق سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... دانستم تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی ...
هنوز هم زیبا ترین اوای دنیا برایم شنیدن خنده های توست هنوز هم زیبا ترین طلوع برایم طلوع چشمان زیبای توست هنوز هم غم انگیز ترین اتفاق برایم صورت اندوه ناک توست هنوز هم اغوشت برایم مقدس و دستانت زندگی بخش به جان من است هنوز هم در کوچه های خلوت عاشقی , در میان سکوت بوسه هایمان زندگی میکنیم شاید رهگذری مژده ای از رویای ماندگار و عشق جاودانه ام , به همراه بیاورد
...خسته شده ام... ...میخواهم در اغوش گرمت ارام گیرم... ...خسته شده ام بس که از سرما لرزیدم... ...بس که این کوره راه ترس اور... ...زندگی را هراسان پیمودم... ...زخم پا هایم به من میخندد... ...خسته شده ام بس که تنها دویدم... ...اشک گونه هایم را پاک کن... ...و بر پیشانیم بوسه بزن... ...میخواهم با تو گریه کنم... ...خسته شده ام بس که تنها گریه کردم... ...میخواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم... ...و شانه هایت را ببوسم... ...خسته شدم بس که تنها ایستادم...
وقتی تو مال منی,وقتی در لحظه های دلتنگی در کنارمی,دیگر چه ارزویی داشته باشم از خدا... وقتی عاشقانه مرا میخواهی,همیشه و همه جا هوای مرا داری,دیگر چه بخواهم از این دنیا... من در این دنیا هستم و تو در کنارم,این همه عشق است در برابر چشمانم... وقتی گلی مثل تو در باغچه دلم شکفته,یک گلستان است که در دلم نهفته... و اینجاست که عطر حضورت همان هوای نفسهای من است... و با این نفسهاست که عاشق مانده ام,تو مال منی و من از همه کس بی نیاز مانده ام... وقتی در لحظه های خواستنت تو را در کنار خودم دارم... چرا به دنبال تو بیایم,تویی که همیشه در قلبمی و میتپی برای عشقمان... تو در خانه عشقمی و من تکیه گاهت,عشق من خیلی میخواهمت... این تو بودی که محبت هایت مرا عاشق کرد,مهربانی هایت مرا اسیر دلت کرد... این تو بودی که مرا به اوج بردی,دستانم را گرفتی و مرا تا انجا که هر دویمان ارزو داشتیم بردی... وقتی یکی مثل تو را دارم,چرا باید از غم و غصه بنالم,همیشه شاد میمانم و اواز عاشقی را میخوانم... من از دنیا گذشتم بخاطر تو,تو از دنیای خودت گذشتی بخاطر من... ما هر دو از همه چیز گذشتیم تا رسیدیم به هم و میگذریم تا برسیم به قله عشق با هم... با هم در کنار هم,مثل همیشه,مثل عاشق هم... وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم و تو تنها قرار زندگیم باشی... از هر چه قرار است غیر تو باشد,خواهــــــم گذشت...
وقتی نگاهم به نگاهت گره میخوره... و تمام وجودم توی دریای چشمای قشنگت غرق میشه... و اروم با لبخندت لبخند میزنم... میخواهم با تمام وجود حس کنی من کنارتم... و اون وقتی که دستای لطیفتو توی دستام میگیرم... و با احساس گرمی اون اروم میشم... و با حرارت اونو فشار میدم... میخواهم با تمام احساسات درک کنی... که عاشقانه میپرستمت...
...دلم میخواد زانومو مثل کوه بزارم زیر سرت... ...تا ابشار طلایی گیسوات از اون بالا سرازیر بشه... ...و زیر نور افتاب به زیبایی بدرخشه... ...و من اون پایین زیباترین منظره عالم رو تماشا کنم... ...و گه گاه دستامو تو لطافت ابشارت صفا بدم... ...سرمو اروم اروم پایین بیارم و چشم تو چشمات بدوزم... ...و در حالی که مست برق نگاهت هستم اهسته بگویم... ...دوستت دارم عزیزم...
هدیهههههههه عاشقتم
|
About
Home
|